I Think About You
I
oughta be workin'
But I can't concentrate
I
oughta be sleepin'
'Steada
stayin' up late
When I oughta be doing all the things I
should do
I think
about you
I oughta be writin'
But I
can't find the song
Just
sittin' here driftin'
Driftin' along
There's
only one thing that I wanna
do
And that's think about you
Chorus
I think about you - I
can't get no rest
I think about you - there ain't no one
else
It's all I
can do - I can't help myself
Ya - I think about you
I could go
cruisin'
But I've had enough
I could go drinkin'
But I can't stand the
stuff
It just don't do me like it used to do
I'd
rather think about
you
خیلی دوست داشتم شعری که امروز سارا خوند و من روی کاغذ نوشتم رو اینجا بنویسم تا تو بخونی و سرشار بشی از حس خوب و بی نظیری که من هم امروز احساسش کردم. اما...
بی بهانه هم نیست این حس امروز...
چقدر زود روزها می گذرند. نگاه کن... هیچ نشده چهار ماه هم از امسال گذشت و حالا من و تو، با هم، شانه به شانه ی هم، دست در دست هم وارد ماه دیگری از با هم بودنمان می شویم و من... من خیلی خوشحالم...
همین.
***
اون شعر رو خودم برات می خونم
چوب خط می کشم...
هر ماه یک چوب یک خط
هر ماه دور این روز را خط می کشم در تقویم
و خطش نمی زنم...
زندگی این روزها جور دیگری است
باور کن عزیزم!
***
وقتی اینجا عاشقانه هام رو برات می نویسم اما «تو»می خونی و چیزی نمی نویسی، وقتی می ذارم چند روزی هم بمونه تا خوب جا بیفته اما بازم خبری نمی شه، دلم غنج می ره. ولی دلم می خواد سرت غر بزنم که چرا چیزی نمی نویسی؟ دلم می خواد باهات قهر کنم و صورتم رو بگیرم طرف دیگه و بگم: نیمی خوام!
***
پ.ن:
قضیه ی همون ترانه ی الکی سیاوش قمیشیه: الکی بگم جدا شیم تو بگی نه! نمی تونم!
من به تقدس اعداد اعتقاد دارم.
من ایمان دارم که بعضی اعداد برای ما «هستند».
هرچند مقدس ترین عدد برای من و شاید برای تو 5 باشد،
اما 7 هم تقدس خاص خود را دارد...
امروز هفتمین ماه است...
هفت ماه از بودن عزیز تو گذشت و من به اندازه ی هفتاد هزار سال خورشیدی باید خدا را شکر کنم به خاطر بودن تو.
***
خدا!
سلام!
ممنونم...