هیچ چیز بدتر از آن نیست
که شب هنگام
از پس خوابی آشفته و نامفهوم،
وقتی دستانت بی هدف هوا را شکافت
و چشمانت پس از فریادی خفه و گنگ
باز شد
و دهانت خشکیده بود
و تنت سرد
ببینی تنهایی...