شب قدری که آمد و گذشت شیرین بود... شیرین گذشت. هرچند اگر تو بودی و دستانت بود شیرین تر هم می گذشت و به خصوص اگر شعرم را - شعرمان را- با صدای خودت برایم می خواندی و نم اشکی هم با هم می فشاندیم شیرین تر هم می شد اما شیرین گذشت. اینکه نیمی از حرفهایم با خدا تشکر باشد بابت بودن تو و نیم دیگرش آنها که خودم می دانم و خدا و تو، یعنی شب قدر شیرینی بوده است.
قضا و قدر یک سالمان نوشته شد یعنی؟ حالا چه می شود؟ آن چیزها که می خواهیم و خدا هم می داند آیا نوشته شده؟ ما به امید لطف خداییم. امیدواریم نوشته باشد و اگر هم نه، باز صبر می کنیم. صبر صبر صبر شیرین...