لیالی لیلی

عاشقانه ها

لیالی لیلی

عاشقانه ها

کار خیر به شیوه ی پدر!!


بابام اومده این اول سال و عیدیه کار خیر و نیک انجام بده، به یکی از پسرعموهاش که با داداشش قهره، می گه: حیفه والا! به هر حال برادر به درد برادر می خوره... اما من یه عقیده ای دارم که همیشه هم بهش پای بندم و رفتار می کنم. اونم اینکه اگه یکی ناراحتم کرد و از طرفش اذیت شدم، رابطه ام رو کلا باهاش قطع می کنم!! تا به حال هم همینجور بودم!!!


من موندم این چه جور میونداریه!!


***

این بلاگ اسکای هم بامزه اس ها!! الان هم اینجا شکلک داره هم در کامنتدونی اش!!

خدای مجنون


یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
 پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
 وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی
 دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
 من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی
 در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم


سلام


این قدم اول است.



سلام